دردِ دل هایی که به هیچکس نگفتم...!

تا مرد سخن نگفته باشد عیب و هنرش نهفته باشد ... دیگه ما میگیم دیگه ... مستى و راستى همینیم ...

دردِ دل هایی که به هیچکس نگفتم...!

تا مرد سخن نگفته باشد عیب و هنرش نهفته باشد ... دیگه ما میگیم دیگه ... مستى و راستى همینیم ...

رفـــیــــق ...

رفیق از وقتی رفتی  چیزی عوض نشده ... هنوز همون روزا میان همون شبا میرن ... این آفتاب لعنتیم دیگه گرممون نمیکنه ...


هنوزم غم میگیرم ... میشکنم وقتی عکساتو میبینم ... نیستی دیگه ..دلقک بازیات ... مرام فردینیت ...


هنوزم دوست دارم پای نیکمتِ پارک بشینم از عرق خوریات واسم بگی ... از بد بختیات بگی ... مسخره کنی معلمتو ...معلم سیگار تو جیبتو بگیره , حرفاتو بشنوه بزنه زیر گوشت ..."بپرسی چرا آقا"... تهشم لباتو ببندی بهش فحش بدی مام بخندیم   ...


دلم تنگ شده بخدا واسه اینکه بگی " دروغ میگم بزن تو گوشم ,به مولا"


ولی رفیق وقتی رفتی همون معلم واست اشک ریخت ....


از وقتی رفتی کل بچه محل رفتن ... با کلی دختر که داف شد اسمشون ,درِشونو بستن به قول خودت ...


قسم میخورم اینجا رفتن رسمه ... نری نمیبیننت ...


رفیق از وقتی رفتی کاسبا زیاد شدن .... رفیقای قدیمی نسخ ـن ... دور هم جمع میشن کوفت میکشن جون میکنن تا  2 دقیقه بخندن ... 


رفیق از وقتی رفتی سیگارام تلخ شدن ....سیاه شدن ,عکس شُش دارن ...


هنوز بچه کوچولوا عصرای تابستون میریزن تو کوچه ..گل کوچیک ... کفشای پاره


هنوز پیرمردا نصیحتمون میکنن .... "جوون تا سالمی قدر زندگیتو بدون ... "


رفیق همه همونن ...شاید اینجایی لازم نیس بگم چه خبره اینجا...


فقط من مثه قبل نیستم  ... رو نیمکتای دو نفره دیگه تنها میشینم


دیگه کسی نیست واسش آهنگ بزنم و "مریم من" ـو با بغض گلوش بخونه  ...صدای قشنگت همیشه همه جای مغزم میپیچه ... اما خودت نیستی ... نیستی که ببینی ...


دیگه کسی نمیگیره چی میگم ...


وقتی کمرم خورد شده کسی نیست دستمو بگیره بگه "پاشو بچه کوچولو ,انگار کشتیاش غرق شده"

دیگه رفاقت دینم نیست ... رفیق مثه  ناموسم نیست  ... 


کسی که همه چیشو واسه رفیق میداد بعدِ تو اونم مــُرد ...


رفیق وقتی رفتی همه گفتن خوشبحالت ... جراتشو داشتی واسه کندن ... با زجر بریدی نترسیدی... دستتو بریدی ...این برام قشنگ بود... رفیق چیزیو از دست ندادی ...مطمئنم اونور جات بهتره .. کاش توئم قلم داشتی یکم ازون ور واسم مینوشتی ...


رفتی ... جات بهتره ... ولی نامرد مارو تنها گذاشتی ... به فکر خودت بودی فقط ...


میگن آسمون هفتی پیش خدایی ... از خدا اجازه بگیر بیا این پایین 2 ساعت...


بشینم ترک موتورت ...دستمون رو بوق ... یادش بخیر ... کجاس اون خنده ها؟


مادرت با قرآن هر شب یادته ... خواهر کوچولوت هنوز داداش امیر از دهنش نیفتاده ... مریم دلتنگته هنوز ... خورد شده ..تنهاست... منم تنها موندم ...

خدا پایینو نیگا کن ... ببین چقد میخوایمش...!!

ولی نه , خدا , پیش خودت نگهش دار نیارش پایین ... ما قدرشو نمیدونیم ... تنها کاری که بلدیم اینه که بعدِ رفتنش 40 روز سیاه بپوشیم ... خداییش به درد لا جرز دیوارم نمیخوریم ...


روزای اول که تنهام گذاشتی رو مزارت گفتم برای شنیدنت که هیچوقت دیگه بام حرفی نداری ... بایداونقد بمونم اینجا شاید  حرف بزنی بام  ...اما نزدی ...  همه ی روزا مثه هم...


مثل عذابه وقتی میخوام دیگه نیستی ... نیستی که ببینی اشکام دیگه نمیتونن نریزن ... نبارن .. بمونن ...بسازن ... نمیرن ... نیستی که ببینی ...


 هنوز منتظر زنگتم که یه روز بیای بریم باز برف بازی مثه آخرین بار .... انتظار روز برفی با تو ...داغ زدن تو دلم این برفارو ... دیدنشونم عذابم میده بدون تو ... 

نه تو چشام دیگه اشکی مونده .... نه دیگه میتونم بنویسم ... ولی به یادتم همیشه  رفیق ...


امیر |‌  1371-1389


نظرات 12 + ارسال نظر
غریبه 1390,11,10 ساعت 08:51 ب.ظ http://pinknotebook.persianblog.ir/

خوش به حالش که رفت و نموند که این روزا رو ببینه...این روزایی که پر از نارفیقی شده رو ی رفیق واقعی تاب نمیاره!!

خوشبحالش که رفت بله, ولی...

Maryam 1390,11,10 ساعت 08:57 ب.ظ

نیست که ببینه به این که رفیقی مثه تو داره افتخار کنه خیلی نامرد بود که دل من و تو رو شیکوند خیلی بد بود کاری کرد که اشکم بند نیاد خیلی بد شد که رفت رفت و حس و حال منم با خودش برد خیلی قشنگ بود داداشی خیلی منم بهت افتخار میکنم که بعد از امیر دوستایی مثه تو هستن خیلی بامرامی مشتی که به یادشی هنوز مرسی واقعا

درود بر مریمِ امیر ...

کوچیکترین کاری بود که میشد کرد و همه رو به یادش انداخت ... کمترین احساسی بود که میشد بهش منتقل کرد ... قرار بود حرف نزنیم درمورد امیر به خاطر تو ... میدونم اذیت میشی ... میدونم سختته ..ولی خیلی مَردی که هنوزم که هنوزه نتونستی احساستو با کسه دیگه ایی تقسیم کنی ... آره خیلی مرد تر از ماهایی که داشتیم فراموشش میکردیم ...

لطف داری ممنونم ...

vasti 1390,11,10 ساعت 09:03 ب.ظ

amir rafte vali bayad zendegio vel kard? baba az vaghti rafte ghati nemishi hamoon ma kooft mikeshim midoonam ba maie ,koofto mikeshim ke bekhandim to hamoonam nemikhandi baba bikhial , arze eradat be maryam e aziz (hamoon)s

به آقا هامون عزیز ... رفیق خواستم یادی ازتون کرده باشم ..قصد توهین نبود ... امیر رفت آره ولی میشه واقعاً کلا فراموشش کرد؟ میشه بگیم انگار نبوده از اول؟ نمیشه امیر همیشه باهامونه ... این خنده ها حالمو بهم میزنه ... ممنونم

آیدا 1390,11,11 ساعت 01:28 ق.ظ http://talaye.blogsky.com/

khoshbehalet , hadaghal bi vafayi sho nemibini

نه خوشبحالش نیست که ببینه چطوری داریم فراموشش میکنیم ... خوشبحالش نیست که دوباره قدرشو بدونیم ...

راحیل 1390,11,11 ساعت 07:52 ق.ظ http://cantati.mihanblog.com

درود مرد بزرگ..
اشک‌ةا می‌چکه روی دستام و من با این دستهای خیس از اشک دکمه‌های کیبورد رو هول می‌دم و برات می‌نویسم....
برای تو و همه‌ی دلتنگیات...
بغضت..
درددلت...
حتی نمی‌دونم چی می‌خوام بنویسم.....
شاید باید برم...
دلم می‌خواد قدم بزنم............................................‌

درود بر راحیلِ عزیز ...

این حستو ستایش میکنم واقعا حال منم همین روزا جز این نیست ... گریه های ناگهانی ..بی دلیل واسه کسی که دیگه برنمیگرده ... حتی الان شاید دارم بغضمو غورت میدم ولی برم اونور دوباره امیر و امیرها یادم میرن ... خصلتمون همینه ...فراموش کردنه عزیزانِ زندگیمون ....

iMan 1390,11,11 ساعت 06:35 ب.ظ

haji damet garm ashke mano vahid o ke injas daravordi khodaie tike kalamasho ke gofti ghalbam kollan sookht mardi marddd! benevis bazam vasamoon

چی بگم والا...

ممنون ایمان و وحید ,چشم ...

Sia 1390,11,11 ساعت 07:42 ب.ظ

حاجی قلمت حقه

گریه که نشد ولی خدایی از ته دلم دلم گرفت بند بند دل بنده به بند بند دلت بنده یعنی خدایی ... تیکه هم انداختی به ما دمت گرم :)) چشم نمیکنیم ازین خنده ها دیگه:)) خیلی موزماری:)) تیکه زیرکی ...

نفسِ توئم حقه حاجی:))‌ تیکه زیرکی...ههه دیگه واضح تر ازین ؟ چطوری بگم بکشین بیرون؟

موفق باشی

سارا 1390,11,12 ساعت 01:22 ب.ظ http://baranian.blogfa.com

روحش شاد!
پر کشید!خوش به حالش!

ممنون محمدرضا...
نه دیدمش نه میشناسمش!اما براش گریه کردم!
و اونی که بهش میگن فاتحه رو براش فرستادم!نمیدونم واقعا" به دردش میخوره اونجا یا نه!
به هر حال!بهشتی باد رفیقت!

روحش شاد ...

ممنونم سارای عزیز به خاطر همدردی به خاطر اونیکه بهش میگن فاتحه ...

مرسی دختر باران .

.... 1393,11,08 ساعت 02:06 ق.ظ

Vay halam bad shod. Ta akhare neveshte montazer budam in harfa khiali bashe vase ya qaribe k nadidish tahala bashe ama cmntaro k khundam...., motasefam k hamchin tajrobeii dashti. Narahat shodam. Nmidunestam

شقایق 1398,08,05 ساعت 11:21 ب.ظ

سلام روحش شاد باشه

راستی اینم ادرس سایتم اگه خاستین بیاین خوشحال میشم

شقایق 1398,08,05 ساعت 11:26 ب.ظ

shadwap.irسر بزنید

Haati 1399,02,12 ساعت 08:58 ب.ظ

دلم خون شد با متنت حال تو و عزیزانش رو میفهمم عشقم ۴۷ روزه رفته ...
زندگیم شده تیره و تار بعد ۵ سال تنهام گذاشت ...
جاشون خوبه اما زندگی ما رو جهنم کردن

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد