دردِ دل هایی که به هیچکس نگفتم...!

تا مرد سخن نگفته باشد عیب و هنرش نهفته باشد ... دیگه ما میگیم دیگه ... مستى و راستى همینیم ...

دردِ دل هایی که به هیچکس نگفتم...!

تا مرد سخن نگفته باشد عیب و هنرش نهفته باشد ... دیگه ما میگیم دیگه ... مستى و راستى همینیم ...

مــنو بــشنــاس ...

http://2.bp.blogspot.com/_RaOKP6IIQj8/THOYJQOru5I/AAAAAAAAB5w/YrBmdtnq_bo/s1600/thought+you+knew+me.jpg

منو بشناس ...


منو شناختی؟ نه منظورم خودم بود ... خودمو بشناس ... نه این قیافه ی ظاهریم ... نه این فیلمایی که واست بازی میکنم ... خودِ خودمو بشناس ...

من سرشار از غم و احساسم...

من تاریکم ,  پر از اشکال ریز و درشت ...

با یه گوش پر از فحش و اخطار از دنیای آدما اخراجم ...

منو به ذهنت بسپار چون زود تر ازین حرفا رفتینیم ...

واسه ایناس که نمیتونم دنیارو سخت نگیرم ...

شکل یه شبکه ی برفکیم ...

شکل یه کاغذ خط خطیم ...

شکل تصویر فیریکی ضربدریم, که میزنن دم در دستشویی ...

جدیداً بعضی کارا واسم قشنگ شده ...

مثلا شمردن تعداد ته سیگارا ... 

نوشتن دردای دلم رو کاغذ ..حتی رو در و دیوار و شیشه ی پنجره ی اتاقم ... 

الکی نمیخوام روزامو شب کنم هی ...

وقتی مینویسم یه آدم دیگه نیستم ... خودمم

خسته از تلاش واسه نمره بیست پیش داورای زندگیت ...

خسته از دنیا و ایست بازرسیاش ...

خسته از لج,از لجباز ,  از لجاجت ...

خسته از گذشته ... خسته ازین خاطراتی که داره مخمو داغون میکنه ...

خسته ازین دردای شبونه ... ازین دردایی که با سلولای بدنای شما غریبه ...

زود میرم ولی هستم تا وقتی این داستانا هستن ...

منو خوب به حافظت بسپار ...

منو حس کن ... بشناس...

اگه دوس داری بهتر حفظم کنی ثانیه هایی که تو شب میگذره رو بشمار ...

آره منو بشناس بدون استخاره ... از حرفای تلخم بدت میاد ... این حرفاس که قصه میسازه ... میدونم پر از غمم و اعتراض ولی بدت میاد ؟نمیخواد باشی ...برو ... نشناس ...

منو بشناس میدونم کلی بینمون اختلافه ...ولی باش و بشناس ...


وقتی من شکستم هیشکی پشت من نبود ... هیشکی نبود...نه هیشکی *ـ*ـمشم نبود بخدا نبود ...

هر روز بیشتر دردام تو قلبم ...آدمای دورو برم قبر آرزومو کندن وایسادن روش فاتحه خوندن ...

بخدا قسم هیچوقت نخواستم یه لحظه هم خم بشم...اسیر غم بشم ... درگیر ماتم بشم ...


 توی این جهنم بود که مجبور شدم رویا رو بکشم ... آرزو رو بکشم ... آخ چقدر سخته این قتلای زنجیره ایی ...


ولی وقتی دل میگیره ... وفتی لحظه هات میرن ... وقتی میبینی تو اوج جوونیت پیر شدی ...چشامو میبندم روبه آسمون میشنم.. قشنگیای مرگه فقط  تو خوابای شبونم میبینم..... 


وقتی که من رفتم جسممو با خودشون بردن برو بشین تو اتاقم ...درو قفل کن ...3-4 ساعت بات حرف دارم ...


کنار تختم چندتا کشوان ... بازشون کن


کشوی اول چندتا کتاب قدیمین  ... یادش خوش ...

روزای خوشم تو مدرسه و رفقا ... آخ چقد خوب بود اون درسای لعنتی ...


تو کشوی دوم چندتا آلبومه و عکس ...

صفحه ی آخرشو باز کن ... عکس من و آرمان و امیر ... یادگار خاطرات خوب قدیمامن ...

برو یه صفحه جلوتر ... کسیو که میبینی مثه بقیه اونم منو ولم کرد تنهام گذاشت رفت ...

بیخیال ...


کشوی سومو باز کن ...


تو کشوی سومم یه عالمه شکایت من از خدا...چندتا قصه ی تلخ ...


مثه مرد برو واسه کشوی چهارم ...


چندتا یادگاری از پناهی ... سری گادفادِر و صورت زخمی ... اونور تر آلبومای توپاکن ... گوش دادنشون آرومم میکرد یه زمانی ...


چشاتو قفل کن رو کشوی پنجمم ...


همه ی دست نوشته هامن اینا توی زمان بدبختی شادی , دلنوشته هامن واسه همین مردم ... همین مردمی که روزامو شب کردن ... همینایی که قلبمو پُرِ غم کردن ...


پاشو کشوارو ببند ... ازین به بعد بخند ... منم فراموش کن ...


تمام/.




رفـــیــــق ...

رفیق از وقتی رفتی  چیزی عوض نشده ... هنوز همون روزا میان همون شبا میرن ... این آفتاب لعنتیم دیگه گرممون نمیکنه ...


هنوزم غم میگیرم ... میشکنم وقتی عکساتو میبینم ... نیستی دیگه ..دلقک بازیات ... مرام فردینیت ...


هنوزم دوست دارم پای نیکمتِ پارک بشینم از عرق خوریات واسم بگی ... از بد بختیات بگی ... مسخره کنی معلمتو ...معلم سیگار تو جیبتو بگیره , حرفاتو بشنوه بزنه زیر گوشت ..."بپرسی چرا آقا"... تهشم لباتو ببندی بهش فحش بدی مام بخندیم   ...


دلم تنگ شده بخدا واسه اینکه بگی " دروغ میگم بزن تو گوشم ,به مولا"


ولی رفیق وقتی رفتی همون معلم واست اشک ریخت ....


از وقتی رفتی کل بچه محل رفتن ... با کلی دختر که داف شد اسمشون ,درِشونو بستن به قول خودت ...


قسم میخورم اینجا رفتن رسمه ... نری نمیبیننت ...


رفیق از وقتی رفتی کاسبا زیاد شدن .... رفیقای قدیمی نسخ ـن ... دور هم جمع میشن کوفت میکشن جون میکنن تا  2 دقیقه بخندن ... 


رفیق از وقتی رفتی سیگارام تلخ شدن ....سیاه شدن ,عکس شُش دارن ...


هنوز بچه کوچولوا عصرای تابستون میریزن تو کوچه ..گل کوچیک ... کفشای پاره


هنوز پیرمردا نصیحتمون میکنن .... "جوون تا سالمی قدر زندگیتو بدون ... "


رفیق همه همونن ...شاید اینجایی لازم نیس بگم چه خبره اینجا...


فقط من مثه قبل نیستم  ... رو نیمکتای دو نفره دیگه تنها میشینم


دیگه کسی نیست واسش آهنگ بزنم و "مریم من" ـو با بغض گلوش بخونه  ...صدای قشنگت همیشه همه جای مغزم میپیچه ... اما خودت نیستی ... نیستی که ببینی ...


دیگه کسی نمیگیره چی میگم ...


وقتی کمرم خورد شده کسی نیست دستمو بگیره بگه "پاشو بچه کوچولو ,انگار کشتیاش غرق شده"

دیگه رفاقت دینم نیست ... رفیق مثه  ناموسم نیست  ... 


کسی که همه چیشو واسه رفیق میداد بعدِ تو اونم مــُرد ...


رفیق وقتی رفتی همه گفتن خوشبحالت ... جراتشو داشتی واسه کندن ... با زجر بریدی نترسیدی... دستتو بریدی ...این برام قشنگ بود... رفیق چیزیو از دست ندادی ...مطمئنم اونور جات بهتره .. کاش توئم قلم داشتی یکم ازون ور واسم مینوشتی ...


رفتی ... جات بهتره ... ولی نامرد مارو تنها گذاشتی ... به فکر خودت بودی فقط ...


میگن آسمون هفتی پیش خدایی ... از خدا اجازه بگیر بیا این پایین 2 ساعت...


بشینم ترک موتورت ...دستمون رو بوق ... یادش بخیر ... کجاس اون خنده ها؟


مادرت با قرآن هر شب یادته ... خواهر کوچولوت هنوز داداش امیر از دهنش نیفتاده ... مریم دلتنگته هنوز ... خورد شده ..تنهاست... منم تنها موندم ...

خدا پایینو نیگا کن ... ببین چقد میخوایمش...!!

ولی نه , خدا , پیش خودت نگهش دار نیارش پایین ... ما قدرشو نمیدونیم ... تنها کاری که بلدیم اینه که بعدِ رفتنش 40 روز سیاه بپوشیم ... خداییش به درد لا جرز دیوارم نمیخوریم ...


روزای اول که تنهام گذاشتی رو مزارت گفتم برای شنیدنت که هیچوقت دیگه بام حرفی نداری ... بایداونقد بمونم اینجا شاید  حرف بزنی بام  ...اما نزدی ...  همه ی روزا مثه هم...


مثل عذابه وقتی میخوام دیگه نیستی ... نیستی که ببینی اشکام دیگه نمیتونن نریزن ... نبارن .. بمونن ...بسازن ... نمیرن ... نیستی که ببینی ...


 هنوز منتظر زنگتم که یه روز بیای بریم باز برف بازی مثه آخرین بار .... انتظار روز برفی با تو ...داغ زدن تو دلم این برفارو ... دیدنشونم عذابم میده بدون تو ... 

نه تو چشام دیگه اشکی مونده .... نه دیگه میتونم بنویسم ... ولی به یادتم همیشه  رفیق ...


امیر |‌  1371-1389