دردِ دل هایی که به هیچکس نگفتم...!

تا مرد سخن نگفته باشد عیب و هنرش نهفته باشد ... دیگه ما میگیم دیگه ... مستى و راستى همینیم ...

دردِ دل هایی که به هیچکس نگفتم...!

تا مرد سخن نگفته باشد عیب و هنرش نهفته باشد ... دیگه ما میگیم دیگه ... مستى و راستى همینیم ...

خــیلى کوتاه / خیلى‌شخـــصى ...

"..."سـه تا نُقطه فعلاً که بعداً پُر بشه ... همـــیــن.


دُوُمِ بَهمَن ماهِ نَوَدُ یِک .




فــــــِـر فــــــِره

حسِش نیست . حس همین  نوشتن

... نیست و نیست و نست .

حِس; چه چیزى هست؟هرچى هست, نیست !

فقط میدونم که میچرخه..همه چی روی یه گردونس که مثه ماشین با باک خالیه میگرده . 

میگرده مثه چشم رو سر , سر رو تن , خون تو رگ , آدما دورهم دیگه,  من دور اونا دنیا رو پول .پول توى دنیا جا اکسیژن . الان که میبینم زمینم داره خودشو دور میزنه . 


میچرخه مثه تنها توی روزِ سرد ...  یکی بود , یکی اصلاً نبود .


بذار بچرخه ,منم هِد میزنم دنیا خراب نشه رو سرم فقط همین .  تو که "همین"ـم بلد نیستى .


گنجشکک اشی مشی راه باز و جاده درازه ,


یه وقت اسیر ما نشى  خراب شُد بوم خونمون حتى همون حوض نقاشى , آره ,باغ آلوچه , داغ کلوچه  کوچه به کوچه خلاصه یه وقت اسیرِ ما نَشــی  ... 

چی میگفتم؟ آها  میچرخه . 

همه چی مثه گردونس . هر چى بود سَر اومد . هرچیم خواست به سر اومد . مثه همون گردونه . 

آره میچرخه مثه کمر یه دختر , مثه رقص نورِ قرمز تو کوچه هاى تاریک . 

آهاى قد بلند توام یه جا نشین دست رو دست نذار . بلند شو ,قد بکش ,خورشیدُ بگیر لا پنجه هات , بهش نور بده .بذار اونم بچرخه . اونم تموم  میشه هر داستانى تَه داره . 

حالا هِی سَر بزن . هِد بزن . دیدی توام دارى میچرخی؟

تموم شد . کلاغ قصه ی مام به خونَش نرسید و مُرد .

 چون از خون, نمیترسید ,از خونـــه میترسید .

 

نوزدَهُـم ِدِى ماه ِنوَدُ یک . 

غـــورتـش بده ..

حساب خالى..پشت چراغ زرد  و قرمز و بنفش  زندگى, نمیدونم چه رنگیه اصلا. خیلى وقته دیگه رنگش مهم نیست.

من و این کاغذای لعنتی کنار هم موندیم . باهم بودیم . به پاى هم سوختیم . چه ساعتایی که حرف زدیم . من میگفتم اون فقط نگاه میکرد.آخه هیچ چی بین ما نبود جز یه خودکار .

ول کن .بخند . پاشو . گور بابا همه چی.

حداقل هنوز پادشاه شبى با لباساى گدا. هنوز نقاب ندارى . به بچه گربه هاى خیابونم باج نمیدى هنوز . تا وقتى نیش دارى لاى دندونات نیاز به آش و آش خورى نداری دیگه .  دیگه حرص موفقیتاى اون دس پا چُلفتیاى بی عرضه که الان با عرضه شدنو نخور . اونا خالین سَبُکن  "عصا "دارن  .تو پُرى سنگینى عصا هم ندارى . بسوز ولى محتاج سایه ی بید مجنون نشو . مجنون صاحب داره.

دیگه مهم نیست کی ازت کند و استفاده کرد . کی سوارت شد . کِی سوارت شد.

خیلى وقته مهم نیست کى زیره کیه . کی به کیه . کی میره میده . کی بهت مالوند تا بیمه شه . دیگه مهم نیست.

نمیدونم چطورى باید بفهمم زندگیو.زنده بودنو . کلاً درک نمیکنم . باید کافکا بخونم یا پیپ انیشتین؟یا هدایت بخونم؟چِت ـه چشماى سگ کور بشم؟ قورباغمو غورت بدم؟ برم تو کفِ این که کى پنیرامو دزد برد؟یا میخواى برم تو نخِ سیبیلای نیچه؟روزه ى سکوت بگیرم؟ چیکار کنم بفهممت؟ 

بیخیال.هنوز زندگیت قشنگه.

 پَ جمع  کن بند و بساط آه و نالَتو.

پاورقى ـه این پا ورقى

فقط دلم ازت گرفته و ازت متنفرم خدا نه ببخشید خودآ, کم نمودى ما رو این چند وقت؟چیزى گفتم؟موآمو سفید کردى تو این سن چیزی گفتم؟ چیزی گفتم وقتى گند زدى به همه ی لحظاتى که میتونست خوب باشه؟چیزی گفتم وقتی رفت؟ چیزی گفتم بهت که از اینور و اونور گذاشتی تو کاسه ى زندگیمون؟ خُب مصبتو شکر این آخریت چى بود؟سرم که تو کار خودم بود که , آْخه بی دین مگه تو احساس نداری؟ مگه فهم نداری؟ آخه چرا نمیفهمیم؟ آخه چرا ؟هرچی گفتی که گفتم چشم , تو چی؟ سرگرمیت شده بازی با زندگیم؟ بس کن دیگه به عرش ملکوتیت برمیخوره من هدفى که تعیین میکنمو بهش برسم؟ ایوب که نیستم که ,‌آخه اگه جرأتشو داشتم که زحمتو کم میکردم واست مطمئن باش ,  غمامو دود میکردم و ازت گله نمیکردم میگفتم خودت اون بالائی حواست هست ,  به همین ماهِ عزیزت دیگه کارى بات ندارم ,  اسمتم نمیارم , مثه همیشه باید برم فقط الان تا   کِــرمِ اعصابم به بُزرگوارى تو و دور و وریام خدشه ایی وارد نکنه  ,باشه ...ولی اینبار که رفتم , میرم تا یه مسیر جدا بدون تو واسه خودم بسازم ,  اینبار من به بهت میخندم نه تو ...

بــاقـالى فــروش

بنام خدا ..خدا کیه؟ بگذریم ...


الان قراره من باشم و تو , تو کى باشى؟ من کیم؟


آها خدا همونه که میگن خیلى مهربونه و کامیون کامیون آدم میبره بهشت و تریلى تریلى حورى و فرشته خالى میکنه سرشون؟ گور پدر بهشتش  و هرچى فرشتشه ـس ... عاشق همین جهنمیم که خداتون واسم ساخته ...


منم اونیم که هنوز خیلى مایه دارم  ! چون یه عمره بهم میگن "وقت طلاست" ما که ندیدیم!

همونیم که واسه زندگیم برنامه ریظى دارم ! زن و زندگی نه ها! 

پول بود میدم 3-4تا دکترا  میخرم , ازین روپوش سفیدا میپوشم و ازین به بعد با این توله دکترا میگردم دیگه ... 

درآمدم توپ ساعت 5 خونه ام ... اونموقعس که دیگع غــُر نمیزنم و واست میشم حمید طالب زاده ..همه چی آرومه اینا  ...


بعد متشخص میشم دیگه دود مود تعطیل , میرم تو فاز ماساژ و روغن و سولار و عمل دماغ و ازین تیتیشا میشم خلاصه واست ...


خیلى خب بسه زیاد خندیدیم ...


از برنامه ریزی و 2روز دنیام یه چند سالى میشه که گذشته و دیره دیگه واسه این حرفا..


قدیـــما یادمه تا صداى در و لنگه کفش میومد سریع میدویدم دم در ... بابام بود بازم ...خســته بودا ... ولى بازم وقتى میومد منو میذاشت رو کولش و کل راهرو رو چندبار اینور اونور میکرد ...با اینکه کمرش خورد بود هـِى ...باباو مامانم بودن و یه دنیا که منو واسشون تُف کرده ...

اونموقع  با شنگول منگول خوابم میبرد , پلنگ صورتى اون موقع سیاسى نشده بود و آدم نمیخورد ملوان زبل اونموقع تا میتونست از جیبم اسفناج نمیخورد,  تام با جرى میزدن تو سر همدیگه ولى بازم دلش نمیومد بخورش ...

خیلیه که داره میگذره ازونروزا ... 

الان دیگه فقط دوست دارم اتاقم تاریک باشه ... صبحاى زود رویاهامو سوار آژانس میکنم ... دیگه الان دوره ى کیم و تمبر هندى نیست ... تابستونا دیگه آب زرشک و فالوده نمیخوام ...دیگه بهم فسقلى نمیگن ... جاى اسباب بازیامم ریش تراش اومده  هم بازیامم دیگه دهناشون بجاى  شیر بو الکل میده و فقط با دود و عرق و اون چیز گرد چپیه باهام کار دارن ... 

بقیشونم دیگه تو فاز خودشونن و پاى منقل و دود و سیخشونن ... 4تا دیگه ام مثه من فقط بلدن عربده لقمه کنن واسه ننه باباشون و شیشه بشکونن و لات شن واسه اونا ... آره همونایى که یه عمر جون کندن واسمون , الان فقط کارم شده وقتى فهمیدم دل بابام زخمه برم نمکدونو بیارم ...


بدهکارم ! بدهکاره اون رفیقیم که غمام غمش بود یه عمر ,  از جونش مایه میذاشت تا من راست و ریست باشم فقط , نموند ...رفت ولى بدهکارشم هنوز...

بدهکارم ! بدهکار قلب یه زن که یه عمر با حرص و غم پرش کَردم ...

بدهکارم! بدهکار یه مرد که خودِ عشقه ... بدهکار خودش و چروکاى صورتش ...

بدهکارمهربونیه  قلب یه نفرم که تنهام نذاشته تا اونجا که تونسته و باز من غُر زدم سرش و ناراحتش کردم..

خلاصه بدهکار خیلیام همونایى که یه روزى رفتن و نگفتن کى برمیگردن ...

یه عمر بدهکارتونم و همیشه کارى جز شرمنده کردتون انجام ندادم ...